دلنوشته های من جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من |
|||
خوب ....آماده شدن برا کنکور یه طرف ولی ترسی که از اول نسبت به مهندسی کشاورزی داشتم و الان دوباره سراغم اومده یه طرف دیگه... اساتید دوره کاردانیمون دائما به ما گوشزد میکردن که آب و خاک منابع مهمی هستن که درصورت اشتباه یا کم کاری ما خسارت های زیادی میبینن که گاه غیرقابل بازگشتن...من از همون ابتدا یه ترسی داشتم که نکنه به خاطر نظر یا پیشنهاد اشتباهی که من در آینده بدم خسارات زیادی به زمین و آب و حاصلخیزی یه منطقه وارد بشه.الانم با خوندن جزوه ها دوباره همون ترس وارد دلم شده...ترس از کم کاری .ترس از تخریب منابع زیستی -حیاتی......خیلی حس بدیه... نظرات شما عزیزان:
سلام،از درد سخن گفتن واز درد شنیدن با مردم بی درد ندانی که چه دردیست...
پاسخ:سلام.گاهیوقتا بشدت احتیاج به مشاوره پیدا میکنم.حتما سراغ وبتون میام برا مشورت... Sara
![]() ساعت12:01---18 خرداد 1393
اووووووه خیلی وقت بود نیومده بودم وبلاگت خیلی متلبه نخونده دارممممم
پاسخ:نه دیگه خیلی که مطلب نذاشتم....احتمالا خیلی وقته نیومدی سراغ من و وبلاگم :) Negar
![]() ساعت11:45---18 خرداد 1393
نترس خدا بزرگه ... راستی داری واسه فوق لیسانس میخونی دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:خدای من خیلی بزرگه دوسش دارم...فوق لیسانس حتما میخونم ان شاءا... . البته اگه با درخواستم به انتقالی دانشگاه موافقت بشه زیست شناسی ادامه میدم و درغیر این صورت گیاهان دارویی فوق میگیرم... شهرزاد
![]() ساعت10:02---18 خرداد 1393
اگه بخوای فقط به ترسات فکر کنی ه زندگیت جهنم میشه!!!
به روزای خوب فکر کن!!! که دیگه بیماری رو پشت سر گذاشتی و کارشناس نمونه کشوری شدی!!! ![]() پاسخ:آره باید دقت وتلاش کنم وترس به خودم راه ندم.خواهرم هم همینو میگفت...امیدوارم کارشناس نمونه کشوری بشم...!!!!(تعریف از خود نباشه...اما استاددرس زراعتم-خانم دکترجون ماهم-میگفتن اگه من درسم رو ادامه بدم یکی از نخبه های زراعت کشور میشم.حالا هم به خودم ایمان دارم... :) )
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان |
|||
![]() |