دلنوشته های من جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من |
|||
قبلاها شعر می گفتم.الان نه.دلم برا اون روزا تنگ شده.کاش استعداد شعرگفتنم برمیگشت... البته استعدادشو دارم ولی دلیلی برا گفتن شعر ندارم.یه شعر که خیلی دوستش داشتم رو مینویسم: گفتند که از غریبــــــــه ها شعر نگو ازچشمــــــک ابهام شما،شعر نگو گفتند که از زمیـــــن غزل می بارد از عشــــق و نگاه مبتلا شعر نگو جغداست که آشیانـه زد بر سر من گفتند که هی!تو از همــا شعر نگو من گیج شدم،زمین کمی سرگردان گفتند که از دست دعا شعر نگو گفتم که زمانه با دلم بد کرده... گفتند بیا بیا بیا شــــــعر نگـو نظرات شما عزیزان: Negar
![]() ساعت14:47---27 فروردين 1393
خیلی قشنگ بود افرین
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ:متشکرم نگارجون.باشه بازم شعر میگذارم اما همشون قوی نیستن.....
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان |
|||
![]() |